اسرار خانه داری و تربیت فرزندان

اسرار خانه داری و تربیت فرزندان

اسرار خانه داری و تربیت فرزندان

اسرار خانه داری و تربیت فرزندان

۱۲ مطلب در مهر ۱۳۹۶ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

تنفیذ و ثبت طلاق ایرانیان خارج از کشور

ماده ۱۵ قانون حمایت خانواده مصوب ۱۳۹۲: »هرگاه ایرانیان مقیم خارج از کشور، امور و دعاوی خانوادگی خود را در محاکم و مراجع صلاحیت دار محل اقامت خویش مطرح کنند،  احکام این محاکم یا مراجع در ایران اجرا نمی‌شود مگر آنکه دادگاه صلاحیت دار ایرانی این احکام را بررسی و حکم تنفیذی صادر کند.

تبصره- ثبت طلاق ایرانیان مقیم خارج از کشور در کنسولگری های جمهوری اسلامی ایران به درخواست کتبی زوجین یا زوج با ارائه گواهی اجرای صیغه طلاق توسط اشخاص صلاحیت دار که با پیشنهاد وزارت امور خارجه و تصویب رئیس قوه قضائیه به کنسولگری ها معرفی می شوند امکان پذیر است. ثبت طلاق رجعی منوط به انقضای عده است.

در طلاق بائن نیز زوجه میتواند طلاق خود را با درخواست کتبی و ارائه گواهی اجرای صیغه طلاق توسط اشخاص صلاحیتدار فوق در کنسولگری ثبت کند. در مواردی که طلاق به درخواست زوج ثبت می‌شود، زوجه  می‌تواند با رعایت این قانون برای مطالبه حقوق خود به دادگاه های ایران مراجعه کند.»

باید دانست که به موجب ماده ۱۶۹ قانون اجرای احکام مدنی مصوب ۱۳۵۶، احکام مدنی صادر از دادگاه های خارجی، در صورتی که واجد شرایط زیر باشد در ایران قابل اجراست:…

در بند ۸ ماده ی مذکور آمده است: دستور اجرای حکم از مقامات صلاحیتدار کشور صادر کننده حکم صادر شده باشد.

همچنین در ماده ۱۷۳ قانون مذکور مدارکی که باید به دادخواست تنفیذ حکم خارجی پیوست شود: 1- نسخه ای از رونوشت حکم دادگاه خارجی که صحت مطابقت آن با اصل به وسیله معمول سیاسی یا کنسولی کشور صادر کننده ی حکم گواهی شده باشد با ترجمه رسمی گواهی شده آن به زبان فارسی. ۲- رونوشت دستور اجرای حکمی که از طرف مرجع صلاحیتدار مربوط صادر شده با ترجمه گواهی شده آن.۳- گواهی نماینده سیاسی یا کنسولی ایران در کشوری که حکم از آنجا صادر شده یا نماینده سیاسی یا کنسولی کشور صادر کننده حکم در ایران راجع به صدور و دستور اجرای حکم از مقامات صلاحیت دار. ۴- گواهی امضاء نماینده سیاسی و کنسولی کشور خارجی مقیم ایران از طرف وزارت امور خارجه.

بنابراین با توجه به آنچه در فوق گفته شد برای تنفیذ طلاق ایرانیان مقیم خارج از کشور با توجه به ماده ۱۵ قانون حمایت خانواده مصوب ۱۳۹۱ زوج می بایست ضمن ارائه مدارک و مستندات مربوطه، مبادرت به تقدیم دادخواست تنفیذ طلاق در دادگاه خانواده صالح نماید و در خصوص صلاحیت محلی دادگاه نامبرده نیز مطابق ماده ۱۴ قانون حمایت خانواده عمل خواهد شد. ماده ۱۴ قانون حمایت خانواده: «هرگاه یکی از زوجین {زن و شوهر} مقیم خارج از کشور باشد، دادگاه محل اقامت طرفی که در ایران اقامت دارد برای رسیدگی صالح است.اگر زوجین مقیم خارج از کشور باشند ولی یکی از آنان در ایران سکونت موقت داشته باشد، دادگاه محل سکونت فرد ساکن در ایران صالح به رسیدگی است؛ و اگر هر دو در ایران سکونت داشته باشند، دادگاه محل سکونت موقت زوجه {زن} برای رسیدگی صالح است. هرگاه هیچ یک از زوجین در ایران سکونت نداشته باشند، دادگاه شهرستان تهران صلاحیت رسیدگی دارد مگر آن که زوجین برای اقامه دعوا در محل دیگری توافق کنند.» بنابراین، اگر هیچ یک از زوجین در ایران سکونت نداشته باشند، دادگاه خانواده تهران صلاحیت رسیدگی دارد. در حال حاضر، در تهران، شعبه یا شعب خاصی از دادگاه خانواده برای این موضوع (دادخواست تنفیذ و ثبت طلاق) مشخص شده است.

دادگاه خانواده تهران در صورت تنفیذ حکم، با رعایت مواد ۱۷۲ و ۱۷۳ قانون اجرای احکام مدنی، دستور اجرای آن را صادر می‌کند و در در صورتی که رای صادره قابل تنفیذ نباشد بر اساس قسمت اخیر ماده ۱۷۴ قانون مذکور با ذکر علل و جهات آن، رد تقاضا را اعلام و رأی صادره پس از ابلاغ به متقاضی یا وکیل ایشان، ظرف مهلت قانونی قابل تجدیدنظر در محاکم استان خواهد بود. مهلت تجدید نظر، در صورتی که وکیل در پرونده حضور داشته باشد، ۲۰ روز از تاریخ ابلاغ به وکیل خواهد بود.

دادگاه تجدید نظر در صورت نقض رای صادره از دادگاه خانواده و صدور حکم به تنفیذ حکم از دادگاه خارجی، دستور اجرای رای دادگاه خارجی را صادر میکند، اما در صورت تایید حکم قبلی، مبنی بر رد تقاضا، پرونده مختومه خواهد شد.

در صورتی که حکم به تنفیذ رای دادگاه خارجی داده شود، در هر صورت، صدور اجرائیه از طریق دادگاه بدوی خواهد بود که نهایتاً می توان واقعه طلاق را در دفترخانه طلاق ثبت نمود.

مصطفی محمدی: وکیل پایه یک دادگستری و مشاور حقوقی

عضو کانون وکلای دادگستری مرکز

  • iran canada
  • ۰
  • ۰

تغییر نام رویه ی دادگاهها و یک نمونه حکم صادره

تغییر اسم (کوچک): به موجب رأی وحدت رویه سال 1362 و رویه فعلی دادگاهها، تغییر نام، در صلاحیت محاکم عمومی دادگستری (دادگاههای حقوقی) می باشد. نحوه ی اقدام هم بدین صورت است که خواهان باید با در دست داشتن شناسنامه و کارت ملی، به دفاتر خدمات الکترونیک قضایی مراجعه کند و دادخواست خود را تنظیم و ثبت کند. سایر مدارکی که برای این کار لازم است، معمولا، استشهادیه ای است که قبلا باید تنظیم و توسط 4 نفر امضا شده باشد. خوانده ی این دعوی، اداره ثبت احوال است: اداره ی ثبت احوال صادر کننده ی شناسنامه. توضیح اینکه خواهان می تواند دادخواست خود را در محل اقامت خود، یا شهرستان محل صدور شناسنامه اقامه کند.

بعد از ارسال مدارک به دادگاه، توسط دفتر خدمات قضایی، دادگاه جلسه ای به منظور رسیدگی به ادعای خواهان تشکیل می دهد که به خواهان ابلاغ می شود. در روز جلسه رسیدگی، خواهان باید شهود خود را حاضر نماید. همچنین، به خوانده نیز ابلاغ می شود.

در تهران مناطق چندگانه ثبت احوال وجود دارد، که با توجه به اینکه محل صدور شناسنامه، جزو کدام منطقه باشد، دادخواست خواهان به همان اداره ابلاغ می شود. حکمی که دادگاه صادر می کند ظرف بیست روز از ابلاغ دادنامه، قابل اعتراض (تجدیدنظرخواهی) است. در صورت تجدیدنظرخواهی، پرونده به دادگاه تجدیدنظر استان ارسال خواهد شد.

نکته1: تغییر نام های ممنوع (مثل چنگیز، قلی و …) و همچنین تصحیح اشتباه در ثبت جنس (مثل نام حشمت برای زن) صاحب شناسنامه، مستقیما، در صلاحیت هیئت حل اختلاف ثبت احوال است و نیازی به تقدیم دادخواست در دادگاه ندارد.

نکته2: تغییر نام خانوادگی، با تصویب سازمان ثبت احوال کشور خواهد بود (ماده 40 قانون ثبت احوال)

نکته3: فرزندان کبیر می توانند برای خود، نام خانوادگی دیگری انتخاب نمایند (تبصره ماده 41 قانون ثبت احوال)

یک نمونه دادنامه در خصوص تغییر نام:

«… شرح خواسته بر این مبناست که از بدو تولد موکل، پدر و مادر نامبرده، نام کوچک او را رقیه گذاشته و با همین نام برای وی شناسنامه اخذ می نمایند. اما از ابتدا به اسم کوچک رویا در محیط خانواده و سپس نزد فامیل و آشنایان مورد خطاب واقع شده و در حال حاضر نیز به همین اسم مشهور می باشد، به نحوی که عملاً اسم ایشان رویا نام نهاده شده و نام مندرج در شناسنامه اسمی ناآشنا و نامأنوس و غیر معمول به نظر می‌رسد و این امر موجبات ایجاد مشکلات اجتماعی و روحی برای موکل گردیده است. بنابراین، تقاضای اتخاذ تصمیم به شرح خواسته را دارد.

اداره ثبت احوال به عنوان خوانده ی دعوا با تقدیم لایحه، به نحوه اخذ شناسنامه و سند سجلی و در عین حال نامتناس نبودن نام و همچنین رسمی بودن سند و عدم کفایت شهادت شهود در اثبات ادعا در جایی که سند رسمی صادر شده است استناد نموده تقاضای رد دعوی خواهان را کرده است.دادگاه با توجه به اینکه داشتن نام متناسب و منطبق بر ذوق و سلیقه، حق هر فرد بوده و در زمره ی احوال شخصی فرد می باشد به اعتقاد این دادگاه هر شب پس از رسیدن به سن رشد اجرای اعمال این حق را برای یک بار داشته و خواهد داشت.صرف نظر از این اعتقاد شخصی نظر به اینکه انتخاب نام مناسب در زمینه تکالیف والدین و در زمره حقوق کودک است و لزوما در جایی که فرد از ابتدای دوران کودکی و تولد با دو نام مورد خطاب واقع می‌شود بدیهی است یا انتخاب نام توأم با دقت و گزینش بایسته انجام نپذیرفته یا با توجه به رجوع به عرف تاثیر عقاید و بستگان موثر در این عمل بر خلاف میل والدین می باشد خصوصاً آنکه در مواد ۸ و ۲۰ قانون ثبت احوال انتخاب نام نامتناسب و مستهجن ممنوع اعلام شده است. بنابر این، مفهوم مخالف مواد مذکور مؤید بلامانع بودن انتخاب نام نامتناسب است، با قید این موضوع که داشتن نام منتسب به ائمه علیه السلام، دلیل بر مقید بودن فرد به شرع انور اسلام و عقاید مذهبی نبوده و در عین حال، نداشتن چنین نامی دلیل بر عدم توجه فرد به مذهب و امور شرعی نخواهد بود؛ نظر به اینکه قانونگذار تغییر مفاد و مندرجات سند رسمی را غیر قابل اثبات فرض ننموده و به همین اعتبار، در مواد ۴ قانون ثبت احوال و 995 و ۹۹۶ و ۱۲۹۲ قانون مدنی، اثبات خلاف مندرجات سند رسمی را امکان‌پذیر و مورد تاکید قرار داده است. با توجه به اینکه داشتن دو نام و مخاطب قرار گرفتن آن در بین افراد اجتماع لزوما، وضعیت اجتماعی فرد را مواجه با معضلات و مشکلاتی نموده که این امر در پاره ای از موارد تا بدان حد توسعه پیدا می‌کند که فرد را دچار آثار روانپریشی خاص و موجبات عسر و حرج در زندگی وی را ایجاد می نماید که مطابق قاعده ی نفی عسر و حرج در شرع انور اسلام، مطلوب شارع محترم نبوده و نمی باشد. با توجه به اینکه مطابق نظریه فقهای محترم شورای نگهبان به شماره ۲۶۵۵ مورخ ۸/ ۸/ 6۷ اعتبار بینه شرعی ( شهادت) در برابر اسناد رسمی را معتبر شناخته و با توجه به اینکه گواهان تعرفه شده هم به صدق ادعای نامبرده اظهار گواهی نموده اند، بر این اساس، دعوی خواهان را مقرون به واقع و حقیقت تشخیص و با استناد به مواد ۱۲۵۷، ۱۲۵۸، ۱۲۸۴، ۱۲۸۶، ۱۱۱۵، ۱۱۱۸، ۱۱۲۱ و ۱۱۲۴ قانون مدنی و مواد ۱۹۷ و ۱۹۸ قانون آیین دادرسی مدنی حکم به تغییر نام نامبرده از رقیه به رویا با حفظ سایر مشخصات سند سجلی و اصلاح سند از این حیث صادر و اعلام می دارد. حکم دادگاه حضوری و ظرف مهلت ۲۰ روز از تاریخ ابلاغ، قابل تجدیدنظر در مرجع محترم تجدیدنظر استان تهران است.» {دادنامه ی شماره 8809982161800636 صادره از شعبه 86 دادگاه عمومی حقوقی تهران)

دو حکم دیگر نیز با استدلالهایی تقریبا مشابه، در خصوص تغییر نام از اکرم به کیمیا و، نیز، اعظم به مهتاب، از شعب دادگاهها در سال 1396صادر گردیده که نگارنده به عنوان وکیل در آن پرونده ها حضور داشته است. با وجود این، رویه ی واحدی در خصوص تغییر نام در دادگاهها وجود ندارد و سلیقه و رویه ی قضات، در این زمینه مؤثر است. بنابراین، قبل و بعد از به جریان افتادن پرونده، بهتر است در خصوص رویه ی شعبه ای که پرونده به آن ارجاع شده است، اطلاع حاصل شده باشد. معمولا، برخی وکلای دادگستری، در این خصوص، تجربه و شناخت خوبی دارند.

مصطفی محمدی: وکیل پایه یک دادگستری و مشاور حقوقی

عضو کانون وکلای دادگستری مرکز

  • iran canada